رندامروز

قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند ماکه رندیم وگدادیرمغان مارابس

رندامروز

قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند ماکه رندیم وگدادیرمغان مارابس

خسته ترین

امروز خوب ادب شدم 

تمام وقت بیکاری تو دانشگاه انگار تمام دنیا رو قلبم سنگینی می کرد خیلی سنگین بود سنگین سنگین اونقدر سنگین که بغض بد جوری گلوم رو فشار می داد

از صبح تا غروب که می رم اونجا یه سری ادم تکراری جلو چشمام رژه می رن سرم رومی گیرم پایین تا شاید یادم بره کجام  می خوام فقط خودم رو ببینم ودانش اما کافیه چشمم رو از کاغذ برگردونم تا ببینم دوباره تو همون قفسم که بودم همون ادمها مون چهره ها همون چهره خونی های مسخره وااااااااااااااااااااااااااای که چقدر ترسناکن

هیچ چیز تازه نیست جز ثانیه های زندگی من

زندگی من زندگی من زندگی من

مگه من زنده ام ؟

نمی دونم اززنده بودن نشانه ای ندارم دلم می خواد مثل بچه ها انقدر فعالیتهای مختلف داشته باشم که ...اما ادم این حرفها نیستم

یاد قدم های فروز افتادم چه محکم جلو می رفت بهش حسودیم می شه همه اش همینه نه بیشتر

وقتی منتظر تاکسی بودم برای هزارمین بار زندگی ادبم کرد باورم نمی شه بین این همه ادم چرا من باید تندتند ادب یاد بگیرم

بیشتراز۳۰ نفر ادم اونجا بود همه درعرض این نیم ساعت رفتن من موندم وخودم

من بودم وانتهای تحیر مگه می شه؟

خیلی هابعدازمن اومدن اما همه رفتن

مثل همیشه خواب بودم

تازه در همین تلاشها بودم که سفره اسفالتم شدم

اره زمین داشت مسخره ام می کرد

خودم رو به نفهمی زدم که خوب براهرکی ممکن پیش بیاد که یهو یه همکلاسی راهنمایی از اسمون کنار پام نازل شد

این یکی از همه بدتر بود جز کسایی بود که همیشه ارزو داشتن من اونها رو جز رقیبا به حساب بیارم

اما امروز 

ازش خبر داشتم می دونستم بارتبه زیر ۱۰۰۰ پزشکی می خونه هر طوری بود سعی کردم نگام باهاش برخورد نکنه اما از اونجایی که جهان افرینش مصمم بو من روادب کنه

با هم حرف زدیم شاید تنها جمله ای که ردوبدل شد این اطلاعات رو به اون می داد که من تو رشته ریاضی حدود ۱۰۰۰۰رتبه اوردم وحالا همه به مسخره بهم می گن ابیاری می خونه

چون که اصولا ادم اخر شانسی ام تو یه  تاکسی نشستیم وتک تک حرفهایی که با دوستش می زد عین پتک می خورد تو سرمن

حتی تعجبش از عاقبت من هم که  داشت واسه دوست غریبه اش تعریف می کرد به گوشم خورد  

یعنی این منم من همون ادمم که به اینجارسیدم

وووووووووووواااااااییییییییییییی

هیچ کی صدای من می شنو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدای من فردا چه رنگیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عیدمن

عید همه مبارک

البته عید اونهایی که واقعاعید دارن

واقعاکه ادمها گاهی وقتها چه موجودات بیخودی می شن مثل خودم

روزهای قشنگ زندگی رو طوری گذروندم که روم نمی شه بگم چند وقت زنده امپس فردا عید اما واسه من ....

یه کوه شرمندگی که روی بقیه تل خاکهای زندگیم انبار می شه

حتی نمی دونم تل درست یا طل

اما یاد می گیرم اره یاد می گیرم تازنده ام یاد می گیرم

صبح به خیر

زمین کوچولو بهت تبریک می گم

واقعاباید به خودت افتخار کنی که خدا ادمی مثل من رو فرستاده تا یه مدتی همراهت باشه

الهی قربون خودم برم با تولدم

دم مامانم گرم که ز خواب بیدارنشده بهم حال داد

تمام اتفاقهای چندروزه معنی دارند

دیروز تونستم حقم رو بگیرم چون دیگه بزرگ شدم

امروز باچشم خواب الود از خجالت ماشین در اومدم

وفرداوفرداوفردا

حالا از یه چیز مطمئنم خدا من نفرستاده اینجا تا ازهمه چیز وحشت کنم وبه خاطر اسیب ندیدن تجربه های جدید به دست نیارم

حتما کار این الیاس که نمی خواد من پتانسیل درونیم رواستفاده کنم

نمی دونم چقدر دیگه وقت دارم ولی می دونم تا نفس می کشم باید روی هرچی الیاس کم کنم

من می تونم

خدایاکمکم کن از نیروهایی که بهم دادی در راه رضای خودت استفاده کنم

 

شب تولد من نه اسمان خنده زد

نه ابرها پیش به سوی قطب بهترین ،

فلش شدند

پرنده ها ترانه خوش امدی نخواندند

پیش به سوی نفرین نسیان جهان پر شتاب بود

فقط صدای مهربان اب بود

تبسمی به لب به گوش من زمزمه کرد:

به احترام چشم تو فرود بر زمین کنم

قسم به مهر افتاب همرهی باجبین کنم

چه ساده دل نخواندم ان زمان که اب وافتاب

دست به دست عهد کنند

هیچ به جز فسانه حاصل نشود 

 

ریز می بینمت

چه خوشی های من قله اورست بشه یاغمهام دره گرگها فرقی نمی کنه بازم صبح شب می شه وشب صبح

چه همه مردم ازمن قهرماناسطوره ای بسازن چه با حرفهاشون یه بت مشرک بازهم فرقی نمی کنه من نه با بدی دنیا وادم  هاش بد میشم نه باخوبی دنیا وادمهاش خوب می شم

من همینم که هستم فقط باید مقابل هر نقشی که روزگاربرام بازی می کنه انعطاف داشته باشم   

اصلا حالا که دنیا ناز من نمی کشه وبه خاطر وا نمی سته یا پیشکشی برام نمیاره

منم بی خیالش می شم

فقط ازروت رد می شم چون برای رسیدن مجبورم ازت رد شم

خواستم بگم فکر نکنی خاطر خواتم

اخرین فرصت

اشنای لحظه هایم

به یادت می خوانم

غزلی از عشق والتماس

دوست

اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن

وقتی تو خیابون راه می رم به ادمها نگاه می کنم دوست دارم از چهره فکزشون رو بخونم

دوست دارم ببینم هیچ کی پیدا می شه که فکرهاش شبیه من باشه ...

باید یه اعتراف بکنم بعد از این که یه جمله در جواب استادمون گفتم واز بچه ها شنیدم چه ادم گیریه خیلی ترسیدم

همه اش می تر سم مبادا مبادا

اما اگه من واقعا مسلمانم نباید از هیچ کس غیراز خدابترسم

نمی دونم از کجا اما وقتی حسابی حالم بد شده بود این جمله تو ذهنم پیچید

یا من یعز من یشاء ویا من یذل من یشاء

خدایا مواظبم هستی مگه نه؟

خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد به کمکت نیاز دارم

یاخیرالغافرین یاخیرالمحسنین یا خیرالساترین

یاارحم الراحمین

یا ارحم الراحمین

خدایا امشب شب میعاد تو همه عاشقات

منم می خوام گوشه های مجلست حرفهای دلم رو بزنم می خوام برا یه بار هم که شده غفلت هام رو کنار بذارم

خدای من کوله بار گناهم اندازه تمام کوههای دنیا سنگین وکوله بار خوبیهام اندازه پر پرنده عاشق سبک

خدای من کمک م کن با همه ضعفهام و کوچیکی هام کوله ای از محبت تو بردارم

خدای من انقدر بی چیزم در مقابل عظمتت که فقط لطف تو می تونه کمکم کنه

فقط خودت می تونی دستم رو بگیری

خدای من کمکم کن بتونم کارهم درراه تو برای توومفیدبرای بندگان تو باشه

خدای من اینجا انقدر شلوغی و در گیری هست ان قدر خستگی وبیچارگی هست  که فقط یاد تو می تونه گشایشی به سوی روشنی باشد

خدای من کمکم می کنی مگه نه

اگه می خواستی رهام کنی که اصلا به وجودم نمی اوردی مگه نه

وقتی هستم یعنی پناهت من رو فرا گرفته

یعنی تو وههاب وبخشنده هستی

یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین یاارحم الراحمین...

 

یادم رفت

داغون ترازاغون منم خوبه حالا دوروز بیشترنرفتم

یکی من جمع کنه

به خدااخر بی انصافیه اخه خیلی خیلی ظلمه

من که از اسمون وزمین همین طوری رو سرم رحمت داره می باره از همون رحمت ها که ظاهردردناک دارن

اصلا تقصیر خودمه که گیج بازی دراوردم  یادم رفت

بابا من بیچاره سه جاجواب مساله رونوشتم اما وقتی باید به استاد می دادم جاش گذاشتم

اخه ادم اینقدر خنگ این قدر بدشانس بدبخت

اخه خدا بابا از بزرگیت هیچ چی ک نمی شه یه نگاهی هم به من بکنی

این  استاد هم خوب حالا دکتر نیست انگار اومده برده داری بدبین  بی منطق

اخه مگه تو ادم نیستی

اصلا می خوام ببینم همیشه همه چی یادت می مونه

شانس منه خودم مظلوم از اسمان وزمین خورده هر چی بیچاره است هم پستش به من می خوره

اگه پسره رو صدا نمی کردم حتما یه مزرعه زیر پاش به عمل میومد

ولی نفهمیدم چرا هرکاری من می کردم تکرار می کرد

اییییییییییییی      خخخخخخخخخخخخدا

تنهایی

تازه دوستم زنگ ده می گه بلاگفا ساختم منم بهش نگفتم که دیگه اونجا نمی نویسم حالا باید اونجاهم یه چیزهای بنویسم ولی غیر محرمانه چون از قدیم گفتن حرفی که ازدهن دراومد پخش می شه یایه چیزی تواین مایه ها ...

تنهایی چیز عجیبیه گاهی وقتها خودمون رو به هر دری میزنیم که تنها نباشیم ولی گاهی اوقات با هردوز وکلکی هم شده نمی خواهیم لحظه های تنهایی مون رو با کسی قسمت کنیم

نمی دونم شاید به همون مبحث ظاهر سازی جلوی ادمها مربوط می شه واینکه می ترسیم خود حقیقیمون رو لو بدیم

تانگردی آشنازین پرده رمزی نشنوی

گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش

فردا

I don t know why but when I m lonely prefer to choose another language  .maybe in this way I can  ignore everything even myself .tomorrow I want to go to uni to watch people to watch life to watch joy and happiness .I ll  be alone ......

 searched everywhere to find u but did nt find  

خانه خراب

امروزدومی بود که اول بود

 رفتم دانشگاه بچه ها رو دیدم همه لباس تازه هاروپوشیده بودن حال می کردن با تیپ هاشون .سیدوگزگا نبودن البته خیلی ها نبودن ولی چون اینا بچه زرنگن نبودنشون عجیب اولین کلاسی که تشکیل شد ومن حضورداشتم اخلاق بود واقعا هم که به درد من می خورد ما بودیم وبچه های سال اول دام خیلی شوت بودن

امروز همه تو دانشگاه گیر می دادن می خواستن بگن ما کارمندهای خوبی هستیم    حالم ازشون بهم می خوره احمق های بی شعور به جای انجام وظیفه حرف مفت بار مردم می کنن

 

چقدر امشب بی ادب شدم به خاطر سردردم

دلم یه اهنگ عاشقانه می خواد که باهاش گریه کنم چندساعت پیش ماندگار شادمهر پخش می شد خیلی حال کردم

خانه خراب توشدم به سوی من روانه شو

سجده به عشقت می زنم منجی جاودانه شو

ای همه وجود من سنگ صبور تو منم ...............

 

 

اگه کسی این رو می خونه لطفا برام دعا کنه

دعا کنین که اسیر تکرارنشم

دلت بخواد یا نه زندگی میره جلو بخوای نخوای اول مهر بود 

می تونی انتخاب کنی خودت رو به در ندیدن وخواب بودن بزنی یا بری جلو وپیشرفت کنی

من دومی رو انتخاب می کنم

امروز همکلاسی های کوشای من رفتن ساعت ۸صبح اول مهر کلاس مکانیک سیالات تشکیل دادن تازه استاد ازشون امتحان استاتیک گرفته

به حق چیزای نشنیده

یه دلم می گه برم برم یه دلم می گه نرم نرم باور نداره دلم دلم

اول مهربود؟

 من الان دوتاشاخ دارم