شب تولد من نه اسمان خنده زد
نه ابرها پیش به سوی قطب بهترین ،
فلش شدند
پرنده ها ترانه خوش امدی نخواندند
پیش به سوی نفرین نسیان جهان پر شتاب بود
فقط صدای مهربان اب بود
تبسمی به لب به گوش من زمزمه کرد:
به احترام چشم تو فرود بر زمین کنم
قسم به مهر افتاب همرهی باجبین کنم
چه ساده دل نخواندم ان زمان که اب وافتاب
دست به دست عهد کنند
هیچ به جز فسانه حاصل نشود