چه خوشی های من قله اورست بشه یاغمهام دره گرگها فرقی نمی کنه بازم صبح شب می شه وشب صبح
چه همه مردم ازمن قهرماناسطوره ای بسازن چه با حرفهاشون یه بت مشرک بازهم فرقی نمی کنه من نه با بدی دنیا وادم هاش بد میشم نه باخوبی دنیا وادمهاش خوب می شم
من همینم که هستم فقط باید مقابل هر نقشی که روزگاربرام بازی می کنه انعطاف داشته باشم
اصلا حالا که دنیا ناز من نمی کشه وبه خاطر وا نمی سته یا پیشکشی برام نمیاره
منم بی خیالش می شم
فقط ازروت رد می شم چون برای رسیدن مجبورم ازت رد شم
خواستم بگم فکر نکنی خاطر خواتم