رندامروز

قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند ماکه رندیم وگدادیرمغان مارابس

رندامروز

قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند ماکه رندیم وگدادیرمغان مارابس

دوستان گرامی ازاین به بعد لطفا تشریف بیاورید به این ادرس ولطفا لینک کنید

همون وبلاگ اول

www.rende2007.blogfa.com

منتظرم ها کلی پز دوستای اینجارو دادم

خسته شدم خیلی خسته

خدا خودش می دونه من ادم لوس وکم طاقتی ام پس چرا هوام نداره

به کی بگم خسته شدم از زمستون

سلامت رانخواهند گفت پاسخ..........

 

یا ضامن هو

اقا جونم امروز تولد شما بود همیشه این روز ها حال عجیبی ذارم هم خوب هم بد

بین ادمهایی که دوروبرم دیدم جز انگشت شمارهایی هستم که هنوز بهم اجازه ندادی به دیدنت بیام

می فهمم که لیاقت نداشتن وبد بودن یعنی چی ولی همین من بد هم دل داره یه دلی دارم که شاید خیلی صاف نباشه اما هنوز توش محبتی دیده می شه هر چند که قابل ندونستی

توی دنیا خوشبخت ترین موجود اون اهویی بود که تونست در پناه لطف شما اروم بگیره

خوش به

حالش

امشب پنجشنبه است خواهش می کنم به حرفهام گوش کنید

من هنوز اینجام هنوز نفس می کشم هنوز دلم هوای شما رو داره هنوزم

تنها پناهم شمایی

یعنی هیچ وقت من رو دیدین ؟

 

تنهام بچه ها رفتن کتابخونه سیالات بخونن من اومدم اینجا یعنی سایت

دو تا جینگول م اینجادارن چت می کنن اوف یه ادم ببخشید خری هم انگلیسی گوگل رو حذف کرده تبدیل کرده به ترکی مردم ازار خل چل

راستی کناری ها بااینکه پسرن ابروهاشون رو از من نازکتر کردن

دانشگاه هم دانشگاههای قدیم

دلم گرفته چیز تازه ای نیست هست؟

باید برم به داخلی نمی رسم

انگشتام از سرما نمی تونن درست تایپ کنن

 

 

 

 

خدایا تورو می خوام فقط تو رو

خواهش می کنم کمکم کن

یا اسمع السامعین

دلم گرفته

دلم تنگ خیلی تنگ دوست دارم به اندازه تمام ابرهای اسمون گریه کنم

این همه احساس تنهایی باحضور داشتن ادمهایی که مواظبتن عجیب بابودن یه عالمه دوست رنگ وارنگ عجیب خیلی عجیبه

اما همه اینها منطقی می شه وقتی همه برات غریبه باشن هر ادمی دنیای مخصوص خودش روداره هر ادمی یه جور صبح به زندگی سلام می کنه هر ادمی یه چیز می خواد وچیزهایی که نمی خواد

اره چیزهایی که نمی خواد

گاهی می بینم چیزهایی که می خوام معلوم نیست یعنی معلومن اما اگه واقعی بودن باید در من احساس نشاط به وجود می اوردن

شاید دیلش قوی تر بودن چیزهایی که نمی خوام تو می دونی من چی نمی خوام؟

درتمام زندگیم نفهمیدم زندگیم یعنی چی

خیلی خندیدم اما بالای ۹۵درصدش حیله ای بود برای پنهان کردن چهره  اصلیم خیلی خیلی دنبال  یه دل واسه شنیدن حرفهام یه دل برای دوستی گشتم اما انگار همه قلبها  قفلن

می گم شاید از یه جایی به بعد در افرینش انسانها تغییر ایجاد شده ودیگه قسمتی به عنوان قلب که خونه محبت بود در ادمها وجود نداره بعیدم نیست همه چی از این زندگی نامرد بی رحم  بی ریخت بر می یاد

حتی می تونه یه روز من از من بگیره کاریه که فکر کنم سالهاست کرده انقدر مات ومبهوت شعبده بازیهاش شدم که دیگه نه منی مونده نه قلبی نه حتی مغزی فقط شکل یه بیراهه وسط بیابونم

وسط وسط بیابون 

مغزم اره اور می ده هر چند وقت یه بار اینطوری می شه اونم وقتهایی که وجدانم بش از اندازه نرمال به خودش فشار میاره ونمی ذاره من زندگی خودم رو بکنم

بگذار بگم دقیقا چطوری می شه اگه با ادمی روبهرو بشم که ارتباط باهاش برام عجیبه و چند جمله ای باهاش حرف بزنم تا مدت های زیادی هی حرفها رو پیش خودم تکرار می کنم وتحلیل می کنم اونقدر به این کار اامه می دم که دچار اضطراب می شم بعدش هم هنگ می کنم

اگه یه روانشناسی چیزی این نوشته رو می خونه کمکم کنه دعاش می کنم

یادم اولین باراز معلم کلاس چهارمم می تر سیدم اینطوری شدم تاحالا هم باهم

نچ نچ نچ

انگار نه انگار بزرگ شدم

بگذریم از این حرفها یاد اون میخ افتادم که رفت عروسی قر داد پیچ شد

فکر کنم همسایه هامون فردا همه پیچ شن

just one

hello my god

I want you in the name of all the generisity showed to me ,to the highest grade you  ve brought me ,to the deepest emotions you put in my heart ,to the saddest to the happiest moments of my life,to the honor I try to keep ,to the friendships I want to make ,to the memoris I  cried for,to the sky Ilooked twoard to find you,to the hiding way you covered my  faults ,to the nice thoughts Iwant to spread,to the brilliant minds I want to grow

help me to change myself help me to fight against destructive thoughts

would you please

you yourself gave me a haert as your place so dont leave it alone

I can t face my fears alone so do nt let me become lonely

I HAVE JUST ONE THE ONE IS YOU

همه تقصیرهاگردن من همیشه من اشتباه می کنم وباعث رنجش دیگران از خودم می شم اما ۹۹ درصد موارد غیر عمدی

من ادم شوتی ام؟

بهتر از این به بعد بیشتر مواظب رفتارم باشم

خیلی بیشتر

ازهمون روزی که دنیارو شناختم

زندگیم کتاب مثنوی نبوده

یه کاغذ پاره بودکه ازش یه قایق کاغذی ساختم

قایق کاغذی می ره وگریه ام می گیره

اما می دونم واسه گریه دیگه دیر

اوف اوف اوف

اخه کی دینامیک پاس نکرده سیالات پاس می کنه که ما دومیش باشیم

مغزم سوت کشید تازه ۲تا سوال حل کردم

ولی باحال بود

ببخشید مفرح بود

 اگه بدونین چه سوتی فجیعی من ودوستام دادیم

تودانشکده مایه دختر هست که خودش رو به یه پسره می چسبونه ولی یارو در ملا عام بهش گفته دس ازسرم بردارولی خانم همچنان بر عشق خویش پا فشاری می کنن اصلا به ماچه

فقط مااز همه جا بی خبررفتیم درباره یکی از دروغهای پسره درباره نمرش

بایکی از بچه ها حرف زدیم که از شانس خوب ما ازبین ۱۱۰۰۰ دانشجو دقیقا همین خانم که ما نمی شناختیمش پیشمون نشسته بود

بابا ما که حرف بدی نزدیم اون دروغ گفته بود به ما چه

بگذریم که خانم چقدر شاکی شدو چه تهدید های خشنی برای کل بچه های کلاس فرستاد

اوووووووف

به این می گن بلای اسمانی

نتیجه اخلاقی هم اینکه هر کی از راه رسید گفت مقاومت مصالحش رو ۲۰ شده شما بدون چون وچرا قبول کنید 

سوتفاهم

من نمی خواستم رفتارم این طوری باشه یعنی نتونستم تعادل رو بین  خواسته خودم برقرار کنم

اخه وقتی درباره کارهاش حرف می زنیم ومی خندیم احساس خوبی دارم

نمی دونم شاید می خوام این جوری تلافی حرفی که نزده رو سرشون در بیارم

ببینم مگه ادم ها رو به خاطر کارنکرده هم مجازات می کنن

گرچه این رفتارهای عجیب نوعی خود درگیری

اره باخودم می جنگم

وقتی ادای ادمی که نیستم در می ارم

چطوری می شه اشتباهات گذشته رو جبران کرد؟

من اینی که نشون می دم نیستم اما جرات ندارم واقعیت خوم رو نشون بدم

تمام زندگیم ترسی است

ازخود

قلب من

  my heart is broken

poor my heart

no love story broke it

future story hurt it in a way  that I m not sure if any medicene can cure it

have you ever heard someone teasing all your dreams or  ignore all your comforts to stay in an stabale line

it s painful really painfull

It burns  your heart in a way that no tear sea can turn it off

my god I have a request 

  please help me not to hurt any heart 

این روزها چنان اوضاعی داریم که نگو

همه چی قاطیه   

اما با تمام مشغله ای که دارم جای یه چیز خالیه چیزی که ارامشی بهم بده که همراهش مرداب شدن نباشه ارامش همراه با تکاپو

یکی از بچه های دبیرستان رو امروز دیدم هنوزم برام عجیب بود عجیب عجیب

ولی وقتی یادم افتاد که هنوز خودم رو درست حسابی نمی شناسم به خودم خندیدم چه طوری انتظار دارم یکی دیگه رو درک کنم

من هنوز با خودم تعارف دارم

هنوز ازخودم می ترسم

هنوزباخودم غریبه ام

هنوزباورم نمی شه که هستم

راستی هستم؟

خاصیت پنج شنبه ها کم رنگ شده از این بیشترازهمه چی می ترسم

خسته ترین

امروز خوب ادب شدم 

تمام وقت بیکاری تو دانشگاه انگار تمام دنیا رو قلبم سنگینی می کرد خیلی سنگین بود سنگین سنگین اونقدر سنگین که بغض بد جوری گلوم رو فشار می داد

از صبح تا غروب که می رم اونجا یه سری ادم تکراری جلو چشمام رژه می رن سرم رومی گیرم پایین تا شاید یادم بره کجام  می خوام فقط خودم رو ببینم ودانش اما کافیه چشمم رو از کاغذ برگردونم تا ببینم دوباره تو همون قفسم که بودم همون ادمها مون چهره ها همون چهره خونی های مسخره وااااااااااااااااااااااااااای که چقدر ترسناکن

هیچ چیز تازه نیست جز ثانیه های زندگی من

زندگی من زندگی من زندگی من

مگه من زنده ام ؟

نمی دونم اززنده بودن نشانه ای ندارم دلم می خواد مثل بچه ها انقدر فعالیتهای مختلف داشته باشم که ...اما ادم این حرفها نیستم

یاد قدم های فروز افتادم چه محکم جلو می رفت بهش حسودیم می شه همه اش همینه نه بیشتر

وقتی منتظر تاکسی بودم برای هزارمین بار زندگی ادبم کرد باورم نمی شه بین این همه ادم چرا من باید تندتند ادب یاد بگیرم

بیشتراز۳۰ نفر ادم اونجا بود همه درعرض این نیم ساعت رفتن من موندم وخودم

من بودم وانتهای تحیر مگه می شه؟

خیلی هابعدازمن اومدن اما همه رفتن

مثل همیشه خواب بودم

تازه در همین تلاشها بودم که سفره اسفالتم شدم

اره زمین داشت مسخره ام می کرد

خودم رو به نفهمی زدم که خوب براهرکی ممکن پیش بیاد که یهو یه همکلاسی راهنمایی از اسمون کنار پام نازل شد

این یکی از همه بدتر بود جز کسایی بود که همیشه ارزو داشتن من اونها رو جز رقیبا به حساب بیارم

اما امروز 

ازش خبر داشتم می دونستم بارتبه زیر ۱۰۰۰ پزشکی می خونه هر طوری بود سعی کردم نگام باهاش برخورد نکنه اما از اونجایی که جهان افرینش مصمم بو من روادب کنه

با هم حرف زدیم شاید تنها جمله ای که ردوبدل شد این اطلاعات رو به اون می داد که من تو رشته ریاضی حدود ۱۰۰۰۰رتبه اوردم وحالا همه به مسخره بهم می گن ابیاری می خونه

چون که اصولا ادم اخر شانسی ام تو یه  تاکسی نشستیم وتک تک حرفهایی که با دوستش می زد عین پتک می خورد تو سرمن

حتی تعجبش از عاقبت من هم که  داشت واسه دوست غریبه اش تعریف می کرد به گوشم خورد  

یعنی این منم من همون ادمم که به اینجارسیدم

وووووووووووواااااااییییییییییییی

هیچ کی صدای من می شنو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدای من فردا چه رنگیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عیدمن

عید همه مبارک

البته عید اونهایی که واقعاعید دارن

واقعاکه ادمها گاهی وقتها چه موجودات بیخودی می شن مثل خودم

روزهای قشنگ زندگی رو طوری گذروندم که روم نمی شه بگم چند وقت زنده امپس فردا عید اما واسه من ....

یه کوه شرمندگی که روی بقیه تل خاکهای زندگیم انبار می شه

حتی نمی دونم تل درست یا طل

اما یاد می گیرم اره یاد می گیرم تازنده ام یاد می گیرم

صبح به خیر

زمین کوچولو بهت تبریک می گم

واقعاباید به خودت افتخار کنی که خدا ادمی مثل من رو فرستاده تا یه مدتی همراهت باشه

الهی قربون خودم برم با تولدم

دم مامانم گرم که ز خواب بیدارنشده بهم حال داد

تمام اتفاقهای چندروزه معنی دارند

دیروز تونستم حقم رو بگیرم چون دیگه بزرگ شدم

امروز باچشم خواب الود از خجالت ماشین در اومدم

وفرداوفرداوفردا

حالا از یه چیز مطمئنم خدا من نفرستاده اینجا تا ازهمه چیز وحشت کنم وبه خاطر اسیب ندیدن تجربه های جدید به دست نیارم

حتما کار این الیاس که نمی خواد من پتانسیل درونیم رواستفاده کنم

نمی دونم چقدر دیگه وقت دارم ولی می دونم تا نفس می کشم باید روی هرچی الیاس کم کنم

من می تونم

خدایاکمکم کن از نیروهایی که بهم دادی در راه رضای خودت استفاده کنم

 

شب تولد من نه اسمان خنده زد

نه ابرها پیش به سوی قطب بهترین ،

فلش شدند

پرنده ها ترانه خوش امدی نخواندند

پیش به سوی نفرین نسیان جهان پر شتاب بود

فقط صدای مهربان اب بود

تبسمی به لب به گوش من زمزمه کرد:

به احترام چشم تو فرود بر زمین کنم

قسم به مهر افتاب همرهی باجبین کنم

چه ساده دل نخواندم ان زمان که اب وافتاب

دست به دست عهد کنند

هیچ به جز فسانه حاصل نشود 

 

ریز می بینمت

چه خوشی های من قله اورست بشه یاغمهام دره گرگها فرقی نمی کنه بازم صبح شب می شه وشب صبح

چه همه مردم ازمن قهرماناسطوره ای بسازن چه با حرفهاشون یه بت مشرک بازهم فرقی نمی کنه من نه با بدی دنیا وادم  هاش بد میشم نه باخوبی دنیا وادمهاش خوب می شم

من همینم که هستم فقط باید مقابل هر نقشی که روزگاربرام بازی می کنه انعطاف داشته باشم   

اصلا حالا که دنیا ناز من نمی کشه وبه خاطر وا نمی سته یا پیشکشی برام نمیاره

منم بی خیالش می شم

فقط ازروت رد می شم چون برای رسیدن مجبورم ازت رد شم

خواستم بگم فکر نکنی خاطر خواتم

اخرین فرصت

اشنای لحظه هایم

به یادت می خوانم

غزلی از عشق والتماس

دوست

اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن

وقتی تو خیابون راه می رم به ادمها نگاه می کنم دوست دارم از چهره فکزشون رو بخونم

دوست دارم ببینم هیچ کی پیدا می شه که فکرهاش شبیه من باشه ...

باید یه اعتراف بکنم بعد از این که یه جمله در جواب استادمون گفتم واز بچه ها شنیدم چه ادم گیریه خیلی ترسیدم

همه اش می تر سم مبادا مبادا

اما اگه من واقعا مسلمانم نباید از هیچ کس غیراز خدابترسم

نمی دونم از کجا اما وقتی حسابی حالم بد شده بود این جمله تو ذهنم پیچید

یا من یعز من یشاء ویا من یذل من یشاء

خدایا مواظبم هستی مگه نه؟

خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد به کمکت نیاز دارم

یاخیرالغافرین یاخیرالمحسنین یا خیرالساترین

یاارحم الراحمین

یا ارحم الراحمین

خدایا امشب شب میعاد تو همه عاشقات

منم می خوام گوشه های مجلست حرفهای دلم رو بزنم می خوام برا یه بار هم که شده غفلت هام رو کنار بذارم

خدای من کوله بار گناهم اندازه تمام کوههای دنیا سنگین وکوله بار خوبیهام اندازه پر پرنده عاشق سبک

خدای من کمک م کن با همه ضعفهام و کوچیکی هام کوله ای از محبت تو بردارم

خدای من انقدر بی چیزم در مقابل عظمتت که فقط لطف تو می تونه کمکم کنه

فقط خودت می تونی دستم رو بگیری

خدای من کمکم کن بتونم کارهم درراه تو برای توومفیدبرای بندگان تو باشه

خدای من اینجا انقدر شلوغی و در گیری هست ان قدر خستگی وبیچارگی هست  که فقط یاد تو می تونه گشایشی به سوی روشنی باشد

خدای من کمکم می کنی مگه نه

اگه می خواستی رهام کنی که اصلا به وجودم نمی اوردی مگه نه

وقتی هستم یعنی پناهت من رو فرا گرفته

یعنی تو وههاب وبخشنده هستی

یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین یاارحم الراحمین...