-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 بهمنماه سال 1386 22:02
دوستان گرامی ازاین به بعد لطفا تشریف بیاورید به این ادرس ولطفا لینک کنید همون وبلاگ اول www.rende2007.blogfa.com منتظرم ها کلی پز دوستای اینجارو دادم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 آذرماه سال 1386 23:49
خسته شدم خیلی خسته خدا خودش می دونه من ادم لوس وکم طاقتی ام پس چرا هوام نداره به کی بگم خسته شدم از زمستون سلامت رانخواهند گفت پاسخ..........
-
یا ضامن هو
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 23:49
اقا جونم امروز تولد شما بود همیشه این روز ها حال عجیبی ذارم هم خوب هم بد بین ادمهایی که دوروبرم دیدم جز انگشت شمارهایی هستم که هنوز بهم اجازه ندادی به دیدنت بیام می فهمم که لیاقت نداشتن وبد بودن یعنی چی ولی همین من بد هم دل داره یه دلی دارم که شاید خیلی صاف نباشه اما هنوز توش محبتی دیده می شه هر چند که قابل ندونستی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 آبانماه سال 1386 13:34
تنهام بچه ها رفتن کتابخونه سیالات بخونن من اومدم اینجا یعنی سایت دو تا جینگول م اینجادارن چت می کنن اوف یه ادم ببخشید خری هم انگلیسی گوگل رو حذف کرده تبدیل کرده به ترکی مردم ازار خل چل راستی کناری ها بااینکه پسرن ابروهاشون رو از من نازکتر کردن دانشگاه هم دانشگاههای قدیم دلم گرفته چیز تازه ای نیست هست؟ باید برم به...
-
دلم گرفته
دوشنبه 21 آبانماه سال 1386 23:16
دلم تنگ خیلی تنگ دوست دارم به اندازه تمام ابرهای اسمون گریه کنم این همه احساس تنهایی باحضور داشتن ادمهایی که مواظبتن عجیب بابودن یه عالمه دوست رنگ وارنگ عجیب خیلی عجیبه اما همه اینها منطقی می شه وقتی همه برات غریبه باشن هر ادمی دنیای مخصوص خودش روداره هر ادمی یه جور صبح به زندگی سلام می کنه هر ادمی یه چیز می خواد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 آبانماه سال 1386 22:18
مغزم اره اور می ده هر چند وقت یه بار اینطوری می شه اونم وقتهایی که وجدانم بش از اندازه نرمال به خودش فشار میاره ونمی ذاره من زندگی خودم رو بکنم بگذار بگم دقیقا چطوری می شه اگه با ادمی روبهرو بشم که ارتباط باهاش برام عجیبه و چند جمله ای باهاش حرف بزنم تا مدت های زیادی هی حرفها رو پیش خودم تکرار می کنم وتحلیل می کنم...
-
just one
چهارشنبه 16 آبانماه سال 1386 22:11
hello my god I want you in the name of all the generisity showed to me ,to the highest grade you ve brought me ,to the deepest emotions you put in my heart ,to the saddest to the happiest moments of my life,to the honor I try to keep ,to the friendships I want to make ,to the memoris I cried for,to the sky Ilooked...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 آبانماه سال 1386 21:28
همه تقصیرهاگردن من همیشه من اشتباه می کنم وباعث رنجش دیگران از خودم می شم اما ۹۹ درصد موارد غیر عمدی من ادم شوتی ام؟ بهتر از این به بعد بیشتر مواظب رفتارم باشم خیلی بیشتر ازهمون روزی که دنیارو شناختم زندگیم کتاب مثنوی نبوده یه کاغذ پاره بودکه ازش یه قایق کاغذی ساختم قایق کاغذی می ره وگریه ام می گیره اما می دونم واسه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 آبانماه سال 1386 23:42
اوف اوف اوف اخه کی دینامیک پاس نکرده سیالات پاس می کنه که ما دومیش باشیم مغزم سوت کشید تازه ۲تا سوال حل کردم ولی باحال بود ببخشید مفرح بود اگه بدونین چه سوتی فجیعی من ودوستام دادیم تودانشکده مایه دختر هست که خودش رو به یه پسره می چسبونه ولی یارو در ملا عام بهش گفته دس ازسرم بردارولی خانم همچنان بر عشق خویش پا فشاری می...
-
سوتفاهم
دوشنبه 7 آبانماه سال 1386 21:29
من نمی خواستم رفتارم این طوری باشه یعنی نتونستم تعادل رو بین خواسته خودم برقرار کنم اخه وقتی درباره کارهاش حرف می زنیم ومی خندیم احساس خوبی دارم نمی دونم شاید می خوام این جوری تلافی حرفی که نزده رو سرشون در بیارم ببینم مگه ادم ها رو به خاطر کارنکرده هم مجازات می کنن گرچه این رفتارهای عجیب نوعی خود درگیری اره باخودم می...
-
قلب من
یکشنبه 6 آبانماه سال 1386 22:51
my heart is broken poor my heart no love story broke it future story hurt it in a way that I m not sure if any medicene can cure it have you ever heard someone teasing all your dreams or ignore all your comforts to stay in an stabale line it s painful really painfull It burns your heart in a way that no tear sea can...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1386 23:44
این روزها چنان اوضاعی داریم که نگو همه چی قاطیه اما با تمام مشغله ای که دارم جای یه چیز خالیه چیزی که ارامشی بهم بده که همراهش مرداب شدن نباشه ارامش همراه با تکاپو یکی از بچه های دبیرستان رو امروز دیدم هنوزم برام عجیب بود عجیب عجیب ولی وقتی یادم افتاد که هنوز خودم رو درست حسابی نمی شناسم به خودم خندیدم چه طوری انتظار...
-
خسته ترین
یکشنبه 29 مهرماه سال 1386 18:52
امروز خوب ادب شدم تمام وقت بیکاری تو دانشگاه انگار تمام دنیا رو قلبم سنگینی می کرد خیلی سنگین بود سنگین سنگین اونقدر سنگین که بغض بد جوری گلوم رو فشار می داد از صبح تا غروب که می رم اونجا یه سری ادم تکراری جلو چشمام رژه می رن سرم رومی گیرم پایین تا شاید یادم بره کجام می خوام فقط خودم رو ببینم ودانش اما کافیه چشمم رو...
-
عیدمن
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 22:44
عید همه مبارک البته عید اونهایی که واقعاعید دارن واقعاکه ادمها گاهی وقتها چه موجودات بیخودی می شن مثل خودم روزهای قشنگ زندگی رو طوری گذروندم که روم نمی شه بگم چند وقت زنده امپس فردا عید اما واسه من .... یه کوه شرمندگی که روی بقیه تل خاکهای زندگیم انبار می شه حتی نمی دونم تل درست یا طل اما یاد می گیرم اره یاد می گیرم...
-
صبح به خیر
سهشنبه 17 مهرماه سال 1386 10:53
زمین کوچولو بهت تبریک می گم واقعاباید به خودت افتخار کنی که خدا ادمی مثل من رو فرستاده تا یه مدتی همراهت باشه الهی قربون خودم برم با تولدم دم مامانم گرم که ز خواب بیدارنشده بهم حال داد تمام اتفاقهای چندروزه معنی دارند دیروز تونستم حقم رو بگیرم چون دیگه بزرگ شدم امروز باچشم خواب الود از خجالت ماشین در اومدم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 مهرماه سال 1386 00:03
شب تولد من نه اسمان خنده زد نه ابرها پیش به سوی قطب بهترین ، فلش شدند پرنده ها ترانه خوش امدی نخواندند پیش به سوی نفرین نسیان جهان پر شتاب بود فقط صدای مهربان اب بود تبسمی به لب به گوش من زمزمه کرد: به احترام چشم تو فرود بر زمین کنم قسم به مهر افتاب همرهی باجبین کنم چه ساده دل نخواندم ان زمان که اب وافتاب دست به دست...
-
ریز می بینمت
جمعه 13 مهرماه سال 1386 13:42
چه خوشی های من قله اورست بشه یاغمهام دره گرگها فرقی نمی کنه بازم صبح شب می شه وشب صبح چه همه مردم ازمن قهرماناسطوره ای بسازن چه با حرفهاشون یه بت مشرک بازهم فرقی نمی کنه من نه با بدی دنیا وادم هاش بد میشم نه باخوبی دنیا وادمهاش خوب می شم من همینم که هستم فقط باید مقابل هر نقشی که روزگاربرام بازی می کنه انعطاف داشته...
-
اخرین فرصت
پنجشنبه 12 مهرماه سال 1386 22:49
اشنای لحظه هایم به یادت می خوانم غزلی از عشق والتماس
-
دوست
چهارشنبه 11 مهرماه سال 1386 22:48
اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن وقتی تو خیابون راه می رم به ادمها نگاه می کنم دوست دارم از چهره فکزشون رو بخونم دوست دارم ببینم هیچ کی پیدا می شه که فکرهاش شبیه من باشه ... باید یه اعتراف بکنم بعد از این که یه جمله در جواب استادمون گفتم واز بچه ها شنیدم چه ادم گیریه خیلی ترسیدم همه اش می تر سم مبادا مبادا اما اگه من...
-
یا ارحم الراحمین
یکشنبه 8 مهرماه سال 1386 19:48
خدایا امشب شب میعاد تو همه عاشقات منم می خوام گوشه های مجلست حرفهای دلم رو بزنم می خوام برا یه بار هم که شده غفلت هام رو کنار بذارم خدای من کوله بار گناهم اندازه تمام کوههای دنیا سنگین وکوله بار خوبیهام اندازه پر پرنده عاشق سبک خدای من کمک م کن با همه ضعفهام و کوچیکی هام کوله ای از محبت تو بردارم خدای من انقدر بی چیزم...
-
یادم رفت
شنبه 7 مهرماه سال 1386 22:46
داغون ترازاغون منم خوبه حالا دوروز بیشترنرفتم یکی من جمع کنه به خدااخر بی انصافیه اخه خیلی خیلی ظلمه من که از اسمون وزمین همین طوری رو سرم رحمت داره می باره از همون رحمت ها که ظاهردردناک دارن اصلا تقصیر خودمه که گیج بازی دراوردم یادم رفت بابا من بیچاره سه جاجواب مساله رونوشتم اما وقتی باید به استاد می دادم جاش گذاشتم...
-
تنهایی
پنجشنبه 5 مهرماه سال 1386 13:36
تازه دوستم زنگ ده می گه بلاگفا ساختم منم بهش نگفتم که دیگه اونجا نمی نویسم حالا باید اونجاهم یه چیزهای بنویسم ولی غیر محرمانه چون از قدیم گفتن حرفی که ازدهن دراومد پخش می شه یایه چیزی تواین مایه ها ... تنهایی چیز عجیبیه گاهی وقتها خودمون رو به هر دری میزنیم که تنها نباشیم ولی گاهی اوقات با هردوز وکلکی هم شده نمی...
-
فردا
سهشنبه 3 مهرماه سال 1386 23:01
I don t know why but when I m lonely prefer to choose another language .maybe in this way I can ignore everything even myself .tomorrow I want to go to uni to watch people to watch life to watch joy and happiness .I ll be alone ...... searched everywhere to find u but did nt find
-
خانه خراب
دوشنبه 2 مهرماه سال 1386 23:35
امروزدومی بود که اول بود رفتم دانشگاه بچه ها رو دیدم همه لباس تازه هاروپوشیده بودن حال می کردن با تیپ هاشون .سیدوگزگا نبودن البته خیلی ها نبودن ولی چون اینا بچه زرنگن نبودنشون عجیب اولین کلاسی که تشکیل شد ومن حضورداشتم اخلاق بود واقعا هم که به درد من می خورد ما بودیم وبچه های سال اول دام خیلی شوت بودن امروز همه تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 مهرماه سال 1386 22:46
اگه کسی این رو می خونه لطفا برام دعا کنه دعا کنین که اسیر تکرارنشم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 مهرماه سال 1386 13:04
دلت بخواد یا نه زندگی میره جلو بخوای نخوای اول مهر بود می تونی انتخاب کنی خودت رو به در ندیدن وخواب بودن بزنی یا بری جلو وپیشرفت کنی من دومی رو انتخاب می کنم امروز همکلاسی های کوشای من رفتن ساعت ۸صبح اول مهر کلاس مکانیک سیالات تشکیل دادن تازه استاد ازشون امتحان استاتیک گرفته به حق چیزای نشنیده یه دلم می گه برم برم یه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 23:00
باید امشب بروم دورهااوایی است که مرا می خواند... نی نی سه ساله امشب بستنی ادمکی می خواست خریدیم براش ولی میکی موزی بود تمام مدت داشت جیغ می زد می بینی بچه هارو نمیشه گول زد فرق بستنی ادمکی ومیکی موزی رو خوب می فهمن اگه ادمکی بخوان نمی شه با میکی موز گولشون زد پس ما ادم بزرگها چرا خودمون گول می زنیم هممون حس می کنیم یه...
-
ویرانه خاطرات
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 00:44
بابرگ گل نام تو می نویسم باران شوید رخسارخیس خیسم چون سایه روی دیوار از بی کسی شکستم باتوبه خود رسیدم شد باورم که هستم..... یعنی چیزی از اون ساختمون قدیمی که دبستان من بود باقی مونده؟ یادم پر از اتاقهای تودرتو بو که به هم در داشتن باچند تا اتاق وپله که چون احتمال ریزش داشت قفلش کرده بودن اون انباریهای قفل شده ومعماری...
-
چشمان مهربان
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 21:43
thursday ,the alarm for passing days.who believes it s 3months by now 3months off although I doubt if I was on even before The clouds seem talking to me informing clear sky won t be noticed till the clouds appear. Are they right? ...someone should answer who has seen the clear sky. what a nice surprize I saw someone...
-
به یاد بلاگفا
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 13:38
چون دلم واسه وبلاگ قبلیم تنگ شده بود این متن رو ازش کپی کردم چه فایده ای داره حرف زدن وقتی حتی خودتم به حرفهات عمل نمیکنی فقط تو خیالت یه اتوپیا می سازی که نمی دونی سرنوشت یا هرچیزی که نمی دونم چیه نمی ذاره بهش برسی اصلا چیه کاش یکی بهم می گفت چیه چند سال که یه چیزی هست یه چیزی مثل مانعی که گذاشته باشن پشت در بهشت یه...